جدول جو
جدول جو

معنی وز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وز کردن
درهم و برهم شدن موی سر، ژولیده شدن
تصویری از وز کردن
تصویر وز کردن
فرهنگ فارسی عمید
وز کردن
(فُ دَ)
جوش برآوردن چیزی ترشیده چون خمیر و ماست و غیره. ترش شدن و کف کردن ماست و غیره. (فرهنگ فارسی معین) ، درهم و برهم شدن مو. مجعد شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
وز کردن
در هم و بر هم شدن مو مجعد شدن، ترش شدن و کف کردن ماست و غیره
تصویری از وز کردن
تصویر وز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گز کردن
تصویر گز کردن
اندازه کردن پارچه یا زمین با گز، ذرع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کز کردن
تصویر کز کردن
کنایه از خود را جمع کردن و در خود فرو رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
رها کردن، آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا کردن
تصویر وا کردن
باز کردن، گشودن، حل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ هََ زَ)
ظاهر شدن و آشکار گشتن، ثبات در کارزار و کوشش. (منتهی الارب). براکاء. و رجوع به براکاء شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
خمیده و منحنی کردن. خمیده و کج کردن. چفته و منحنی کردن. کج و خم و دوتا کردن:
سپهری که پشت مرا کرد کوز
نشد پست و گردان به جای است نوز.
فردوسی.
هان نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت.
نظامی (الحاقی).
- کوز کردن پشت، به نشانۀ تعظیم و احترام و یا ترس خم کردن پشت پیش کسی. سر فرودآوردن:
پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآنکه فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو.
و رجوع به کوز، کوژ، کوز شدن و کوز گشتن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
خود را چون غوزدار خمیده و جمع کردن. رجوع به غوز و قوز شود
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ دَ)
غلبه کردن. (از صحاح الفرس) :
به مرو شاهجان باشی تو آنگه
که اینجا لشکر سرما کند فوز.
سوزنی.
رجوع به فوز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کز کردن
تصویر کز کردن
چون محزونی یا بیماری در خود فرورفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گز کردن
تصویر گز کردن
پیمودن، زرع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
حدسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
Slouch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
se voûter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
incurvarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
encurvar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
sich krümmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
garbić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
сутулиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
сутулитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
encorvarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
झुकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
membungkuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
کمر جھکانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
কুঁজো হয়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
ก้มตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
kunyanyapaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
kamburlaşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
うつむく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
zich ineenkrimpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
להתכופף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
구부리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قوز کردن
تصویر قوز کردن
弯腰
دیکشنری فارسی به چینی